سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گلبرگ سرخ لا له ها در کوچه های شهر ما بوی شهادت می دهد - به یاد شهدا...
[ و جابر پسر عبد اللّه انصارى را فرمود : ] جابر دنیا به چهار چیز برپاست : دانایى که دانش خود را به کار برد ، و نادانى که از آموختن سرباز نزند و بخشنده‏اى که در بخشش خود بخل نکند ، و درویشى که آخرت خویش را به دنیاى خود نفروشد . پس اگر دانشمند دانش خود را تباه سازد نادان به آموختن نپردازد ، و اگر توانگر در بخشش خویش بخل ورزد درویش آخرتش را به دنیا در بازد . جابر آن که نعمت خدا بر او بسیار بود نیاز مردمان بدو بسیار بود . پس هر که در آن نعمتها براى خدا کار کند خدا نعمتها را براى وى پایدار کند . و آن که آن را چنانکه واجب است به مصرف نرساند ، نعمت او را ببرد و نیست گرداند . [نهج البلاغه]
منوی اصلی

[خـانه]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

لوگوی وبلاگ
گلبرگ سرخ لا له ها در کوچه های شهر ما بوی شهادت می دهد - به یاد شهدا...
بایگانی
زمستان 1384
پاییز 1384
تابستان 1384
موضوعات

اوقات شرعی
لینک دوستان

آه عاشقان
خیبر شکن
آن چهار نفر
مجنون ولایت
بی سیم چی
شهد شهادت
خاطرات جبهه
یاد یاران(رهپو)
اینجا نجف است
یاد یاران(مجاهدین)
ولایه
آوینی
شاهدان
سبکبالان
شهید آوینی
بچه های قلم

لوگوی دوستان

" alt="محبان مهدی عج - به روز رسانی : 1:50 ع 86/11/26" width='85' >
شیدای عشق

جستجوی وبلاگ
:جستجو

با سرعتی بی نظیر و باور نکردنی و اعجاب انگیز متن یادداشتهارا کاوایش کنید!

موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
ارسال پیغام خصوصی
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
105617
بازدیدهای امروز وبلاگ
3
آمار بازدیدکنندگان

[گرفتن کد آمار وبلاگ ]

پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

مطالب زیر توسط قاسم اللهیاری نوشته شده است!

عنوان متن گلبرگ سرخ لا له ها در کوچه های شهر ما بوی شهادت می دهد پنج شنبه 84 شهریور 17 ساعت 1:55 صبح

بسم رب الشهدا والصدیقین

روزگاری شهر ما ویران نبود ............دین فر وشی اینقدر ارزان نبود

صحبت از موسیقی عر فانن بود..............هیچ صوتی بهتر از قران نبود

دختران را بی حجابی ننگ بود............ رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود

د ختر حجب حیا غر تی نبود ...................... خانه فرهنگ کنسرتی نبود

مرجعیت مظهر تکریم بود .......................حکم او عالمی را تسلیم بود

یک سخن بود و هزاران مشتری............ ان هم از لوث قرائت ها بری

وای که در سالهای سیاه دوهزار................کار فرهنگی شده پخش نوار

ذهن صاف نوجوانان محل.............................پر شد از فیل های مبتذل

پشت پا بر دین زدن ازادگیست ........... حرف حق گفتن عقب افتادگیست

اخر ای پرده نشین فاطمه.......................... تو برس بر داد دین فاطمه

بی تو منکر ها همه معروف شد ..........کینه توزی با ولی مکشوف شد

در به روی رشوه گیران باز شد.................. دشمنی با نائبش اغاز شد

بی تو دلهامان به جان امد بیا.................... کاردها بر استخوان امد بیا

گوش کن اینک نوای جنگ را ........... قصه ای از شهر بعد از جنگ را

قصه ای پرسوز تاب و التهاب.............. قصه ای تلخ و سراسر اظطراب

قصه ای پرسوز تاب و التهاب.............. قصه ای تلخ و سراسر اظطراب

قصه شهری که غرق درد بود.................. اتش شهوت درونش سرد بود

شهر ما شب های خیبر یاد داشت............. رمز یا زهرا وحیدر یاد داشت

شهر ما همت درونه سینه داشت........... با شهادت انس از دیرینه داشت

شهر ما روح خدا در دست داشت...... صد هزاران عاشق سرمست داشت

ناگهلن این شهر ما بی درد شد ................. اتش غیرت درونش سرد شد

حال راز ها در شهر قصه چپ شد.......... .... پوشش خاکی لباس رپ شده

دیگر از جبه در ین جا رنگیست.......... دیگر ان حال و هوای جنگ نیست

یا خمینی ای خلیل بت شکن ...................خیز و بنگر فتنه های شهر من

جبهه و یاران من گم گشته اند............... غرق در نسیان مردم گشته اند

پس چه شد یاد پرستوهای جنگ؟................ یاد جبه یاد ان خونین تفنگ

شهر من حجب و حیایت پس چه شد ............ ناله مهدی بیایت پس چه شد

ای بسیجی کو صفای جبهه ها ؟................. کفر نگویم کو خدای جبهه ها ؟

ای جماعت ناله ام را بشنوید..................... درد چندین ساله ام را بشنوید

ای شما ان سوی اتش رفتگان................... ای شما اغئش لیلا خفته گان

بنگرید این لکه های ننگ را.................... فتنه های شهر بعد از جنگ را

عدهای با نامتان نان می خورن............. ای شهیدان خو نتان را می خورن

جنگ رفت و شهر ما تاریک شد.................. راه وصل عاشقان باریک شد

شما رفته مردم ریایی شدند.......................... و بر خی دگر شیمیایی شدند

نه ان شیمایی که در جنگ بود بود............. نه ان گاز سمی که بی رنگ بود

همانانی که رنگ ریا می زنن......................... و بر سینه سنگ خدا میزنند

همانانی که یادی زبن می کنن....................... فضا را پر از ادکلن می کنن

به یک چک رشوه خور میشوند.................. به یک حکم مسئول کل میشوند

همانانی که در بی حجابی تکند........................ سزاوار یک قبضه نارنجکند

به سنگ تحاجم محک می شوند..................... و مثل عروسک بزک میشوند

از اینها بپرسد که مهارن کجاست....... شلمچه حلبچه فاو و مریوان کجاست؟

از اینها بپرسید همت کیست ؟................ از ای ن ها بپرسید باکری که بود ؟

این از این ها بپرسید که بابایی که بود...... رجایی حسنپور اللهیاری که بود ؟

کسی فکر گلهای این باغ نیست................ کسی مثل ان روزهای داغ نیست

همه ناگهان عافیت خو شدند................. و یک شب از این ر به ان رو شدند

کسی بر شهیدان سلامی نگفت......................... رضای خدا را کلامی نگفت

بیایید که مردم بهتر شویم........................... در این ابشار خدا تر شویم

بیایید تجدید پیمان کنیم................................... نگاهی به قبر شهیدان کنیم


نظرات شما ( )

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ